دستش درد نکنه...
دستش درد نکنه...
باران را میگویم...
به شانه ام زدو گفت:خسته شدی..امروز را تو استراحت کن
من به جایت میبارم...
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 13:56 توسط پرک
|
دلم...!
بعد تو يہ صداے مزاحمے هيچ وقت ولمــ نکرد
يہ صداے مبهمے كہ هر دمــ تو گوشمــ
مےگف:
باختے دختر!!!
آنقدر شدید که
منو تنهایی ام را بشویذ
و ببرد...
به سایه ات بگو آهسته رد شود
دلم تازه آرام گرفته....
میزهایت را تک نفره کن....
نمیبینی؟
همه تنهاییم....
که تــا نـوبــت ما ميشه مي گن . . . نـ ـ ـ ـ ـ ـــيـ ـ سـ ـ ـتــــــــ ـ ـ ـ!!!
باور کن خسته شـــــــدم..
از اين کلاس رقصيدن به ســاز دنيـــــــا